حوزه مدیریت

پیروزی و شکست

وقتی به واژه شکست و پیروزی می رسیم، شاید ذهن ما خیلی چیزها را با قیاس می کند.

پیروزی هایی که داشته ایم، شکست هایی که خورده ایم، شادی های هر پیروزی و ناراحتی های پس از شکست. شاید یکی از مهمترین وظیفه‌ی ما به عنوان رهبران کسب و کار ایجاد و پخش یک ویروس در تیم است: ویروسی به نام پیروزی.

ویروسی که بزرگترها و رهبران و مدیران باسابقه به تمام پرسنل و اعضا تیم منتقل می کنند. پیروزی همیشه دلچسب است. همیشه لذت و افتخار دارد اما این شکست،  شکست لعنتی میتواند روز و حتی زندگی شما را خراب کند. شبی که شکست را تجربه کنید، حتما تا صبح نمی خوابید. حتما روز بعد حال بدی دارید اما این قدرت هوش هیجانی ست که به ما کمک می کند که بعد از شکست، یک غرور و یک انگیزه بالا برای کسب پیروزی بعدی داشته باشیم.

اگر به عنوان فروشنده در حال فعالیت هستید: شنیدن نه، شنیدن فحش و ناسزا مشتری، بهم خوردن جلسات و قرارهای کاری میتواند شکست های سنگینی باشد که تبعات سنگینی را نیز به همراه دارد.

اینکه چقدر شکست می خورید مهم نیست، مهم این است که پس از هر شکست، چقدر به غرورتان برمیخورد. چقدر به شخصیت تان برمیخورد. چقدر بهم میریزید. چقدر ناراحتید. مهم این است که وقتی شکست خوردید: برای فردا، برای سال آینده، برای هفته آینده و حتی برای لیگ بعدی، برنامه ریزی کنید و بتوانید با غرور برگردید و  قرارداد بعدی را پیگیری کنید، جام بعدی را بالای سر ببرید، مشتری بعدی را پرزنت کنید.

اما این ها زمانی رخ می دهد که در خلوت، به این فکر کنید که کجای کار شما امروز ایراد داشت: چه شد که باختید، چه شد که شکست خوردید و چه شد که مشتری به شما نه گفت.

اگر در دیکشنری آکسفورد نگاهی به تعریف واژه پیروزی بیاندازیم، به ما بهتر کمک می کند:

the fact that you have achieved something that you want and have been trying to do or get

چیزی را به دست آورده اید یا برایش تلاش کرد ه اید.

آیا برای فردای بعد از شکست یا حتی برنامه ریزی قبل از جلسه و یا برنامه ای برای شکست نخوردن و کمتر شکست خوردن، دارید؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *